حضور ابا الفضلل العباس (ع) در عاشورا نشان داد که عارفی بصیر است و میداند که در مواقف مختلف چگونه ظهور و بروز داشته باشد. البته برای او که با نور الهی میبیند این امر دشوار نیست، ولی به ما میآموزد که عرفانی ارزنده است که اولا از سر چشمه ولایت سیراب گردد و ثانیا ثمرهاش پیروی از ولایت باشد.
روایتی از امام صادق (ع) که فرموده: «عموی ما عباس بصیرتی نافذ و بینشی عظیم و ایمانی شدید داشت، در محضر امام حسین جهاد نمود و در راه حضرتش جانبازی و ایثار تمام نمود و به شهادت رسید» گفت: بصیرتش به آن حضرت آموخت که ادب ورزد و در عین برادری، امامش را به لقب امامت صدا زند و همواره در برابر او متواضع و فروتن باشد و خود را خادم او و اهل بیتش بداند و فریب امویان را در فرستادن امان نامه نخورد و بداند که تعالی و شرافت و وصال در سایه امامت متجلی میشود.
شدت علاقه امام حسین(ع) به حضرت ابوالفضل(ع)
شدت علاقه امام حسین(ع) به جناب ابوالفضل(ع)، مثل شدت علاقه حضرت رسول(ص) به حمزه سید الشهداء و جعفر طیار بود و این شدت تا عاشورا ادامه داشت تا اینکه بعد از شهادت قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضل(ع)، روایت شده که حضرت امام حسین(ع) فرمودند «الآن انکسر ظَهری و قلّت حیلتی؛ اکنون کمرم شکست و چارهام کم شد» همچنین نقل شده که بعد از شهادت حضرتش آثار شکستگی در چهره امام حسین (ع) نمایان شد.